مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
دیانادیانا، تا این لحظه: 6 سال و 10 روز سن داره

مهرسا و دیانا جوانه های درخت زندگی

روزی درخت تنومندی خواهید شد پیش به سوی پیشرفت

تولد ۶ سالگی

تو ۶ ساله شدی و من پشت سر را نگریستم و راه این جاده ۶ ساله را نظاره کردم. بغض کردم ، خندیدم ، گریستم ، سرشار از لذت شدم. تو ای فرشته روشنایی ، تو ای گسترده بال بر آشیانه ما. تو به تنهایی یک آهنگ از طبیعتی که بارانش میلغزد بروی موهای من و آب حیات میرساند بر گلوی من. تو همان عصاره سر زنده ی جوانی بخشی. آرزو دارم پیر شوم ، سپید موی شوم به قیمت مادری کردن برای تو. آرزو دارم فرزندت مرا بخواند و تو به خانه ام بیایی و یک چای و کیک مهمانت کنم ، کنارت بنشینم و موهایت را از پیشانی ات کنار بزنی و من در این پیشانیِ بی چروک ببینم جوانی ام را. آرزو دارم وقتی دلت از هر چیزی فشرده شد این گوشهای من باشد که بشنود و این زبان من باشد که مادرانه آرام...
29 تير 1399

یک بعد از ظهر رنگی با ای کیو

جهانم را رنگ بزن ، رنگهای در هم ، چنان ابر و باد کن مرا که در طبیعت چشمهایت گم شوم مهرسای من. این روز قشنگ من صبحش براتون گواش و کتاب خوب ای کیو رو خریدم. این اولین تمرینش بود. ازت خواستم یه مهرسا تخم مرغی بکشی و هر چی خودت داری رو براش بکشی. هدف این تمرین شناخت و آگاهی از خودت و بدنت و نیازهای بدنت بود. حسابی سلیقه به خرج دادی شما.😍 و دیانا خانم شما هم اون روز اولین تجربه گواشی رو داشتی حسابی رنگ رنگی کردی و وقتی بهت گفتم میتونی دستهات رو رنگ کنی برق خوشحالی و شیطنتی توی چشمهات افتاد که کلی ذوق کردم.😘 و این هم عکس کتاب و صفحه اول تمرین. ...
12 تير 1399
1